کانسپت ها : مقاله رایگان در مورد کانسپت ها در معماری word

مقالات تخصصی معماری

کانسپت ها و ایده ها:

کانسپت ها از این نظر  که تفکراتی  حاصل از  ادراک  ما هستند  تشابه  زیادی با  ایده ها  دارند.  با این تفاوت  که  کانسپت ها  دارای یک  ویژگی خاص خود هستند. و آن این که  این تفکرات  معطوف  به راه های  گرد آوری  چند عتصر و ویژگی در یک کل دارد هستند. در معماری کانسپت همچنین  تعیین کننده چگونگی تاثیر گذاری جنبه های  مختلف نیازمندی های بنا بر طراحی  و ساخت  آن از طریق  اجتماع  در یک اندیشه  خاص است و کانسپت در معماری  موضوعی  هدفمند است . نتیجه تلاش  متمرکز  و خلاقانه  در یکپارچه  کردن  عناصری  به ظاهر  نا متشابه.

کانسپت در معماری

اروسارینن و ادوارد لترتبی بارنز  دو معمار آمریکایی هستند که همواره  با کانسپت ها  در ارتباط  بوده اند.  سارنین  چنین پیشنهاد می کند :

هویت  یا بیان  تنها زمانی قابل انتقال  می شود که  کل  بنا به صورت یک  تعبیه جامع  درآید. مانند هر  اثر هنری  یک کانسپت ساده  و قوی باید بر کل کار غالب  باشد و تمام اجزا می بایست به شکل فعال بخشی  از این  حالت کلی  باشد. این مساله  در مورد  و اساسی ترین  و ابتدایی ترین عناصر مانند  پلان یا سیستم  سازه گرفت  تا متاخرترین آنها مانند  رنگ دیوارهای  داخلی  یا دستگیره های در صادق  است.  به عقیده  من این  هدف  یعنی بوجود آمدن  این  تعبیر جامع  والاترین  و مشکل ترین اهداف است و البته  باید بیش از هر چیز ما را به خود مشغول دارد.

بارنز هم دیدگاهی  مشابه ارائه می دهد:

در هر پروژه ای  فردیتی ذاتی  نهفته است و در حالت  ایده آل یک تفکر  قدرتمند مرکزی سایر  فعالیت ها را  ایتا یا روان این تفکرات در ارتباط با انسان در فضا است.

سناریوهای کانسپچوال ( مفهومی )

با توجه به اینکه  هر نوع بنایی می تواند  صدها نیاز خاص  خود داشته باشد که این  تازه غیر از  نیازها و اهدافی  است  که شخص  معماربر آن می افزاید.  دستیابی به کانسپت واحد که همه  این عناصر  را به هم همبسته  سازد  امری  بلند همتا و البته  بلند پروازانه  است. معماران درمقالات  و نوشته هایی مربوط به کانسپت های  طراحی  خود  مساله گره زدن  فاکتورهای  و تفکرات  مهم و تاثیر گذار  در طراح به هم را در نوعی  اشیا یا سناریئی کوتاه  مطرح می کنند.

وقتی هدف از ایجاد یک کانسپت فوق در پروژه  ترکیب اعضا مختلف در یک  کل واحد  باشد ، یک معمار می تواند  در نهایت  پروژه خود  را صورت  ترکیبی از چندین  کانسپت را مربوط  به اعضای  مختلف  سند این نوع  بینش در طراحی را افزایش می نامند.  در دیدگاه  افزایشی  عبارت است از  پرداختن  به هر بخش به صورت  مجزا با توجه به نیاز  آن و به تلاشی برای یافتن  یک کانسپت کلی.

بخش  دیدگر دیدگاه  متوجه معمار  و توجه او  به گستردگی  محتوای  کانسپت است.

 مارتین اگر چه به خاطر  علاقه وافرش به حضور کانسپت مشهور است. اما همواره  فقط  به شکلی  کلی در باره  کانسپت ساختمان هایش  صحبت  کرده.  برای مثال  در اطهار نظر  در مورد  ساختمان  مرکزی شرکت  جان دیگر  اگر چه  حکمت  اندیشه های نهفته در  پروژه را ارئه می کند اما  نتواند کمکی  به پاسخ دادن دیگران  سوالات اساسی  معماری  بلند سوالاتی از قبیل  این که  ساختمان  چند پاره  شده یا  اینکه چرا  ساختمان  در دو سوی  یک گودال قرار گرفته؟

مارتین  اغلب  فقط برای  یک یا دو جنبه کار کانسپت ارائه می کند و ساخت و رشد  سایر جنبه ها را  به شرایط  وا می گذارد. دیدگاه  دستیابی  به یک  کانسپت کلی همچنین  متشابه زیادی  به روش  مخلق  اسکیس اولیه  و وفاداری  به آن  تا انتها  که در  بوجود آمد دارد.

کانسیچوال مضمون کانسپت وسعت بیشتری  می دهد و موارد  بیشتری  را در آن میگنجاند و در نهایت  تصاویر  بیشتری از  پروژه پیش چشم  می نهد. سناریوی کانسیچوال  می تواند مشخص کند که چگونه  تمام ایده های  با اهمیتی  که ممکن  به طور  جداگانه  بیان کردند. می توانند  به شکل  مفصل تری  به رشته تحریر  درآیند.

سلسله مراتب کانسپت

 درک  رابطه تقدم  و تاخری موجود  بین تصور ، ایده ، کانسپت و سناریوی کانسپچوال  در واقع  سرآغاز  روند دستیابی  به کانسپتی مناسب  برای یک  بنا است . این رابطه  به این صورت ترتیب  داده می شود : تصور – ایده – کانسپت – سازیوی کانپچوال . که بر اساس  الگوی  افزایش  پیچیدگی ، متناسب  بودن و عمق فکری  است.  در مراحل  ابتدایی پروژه  همواره  فرصت  برای  متصور شدن  ایده ها  وجود دارد  خصوصا اگر  ذهن  توانایی  و تمایل  پذیرش  تفکرات  خلاقانه  غیر عادی  و پر تخیل  را که می توانند. راه حل و گره گشای  بسیاری از نیازها  باشند ،  داشته باشد .

پس از این ، معماران  زمانی که  بیشتر با پروژه  آشنایی و از مسائل  آن آگاهی پیدا می کنند کم کم برخی از  تصورات  و ایده ها  را با اهمیت  تر و مناسب تر  از بقیه  تشخیص  می دهند.  سر انجام  شباهت ها و جذابیت های بالقوه  و دسته بندی  ایده ها  شکل می گیرند و بر پایه  این ملاحظات  مسیر  قطعی  انجام گرفتن  فعالیت ها در آینده  مشخص  خواهد شد.

کانسپت

مینیات و انتقاد از خود :

مساله  بر گزیدن  فرمی  مناسب  برای یک کانسپت  در مقایسه  با نقدی  که خود کانسپت  در طول شکل گیری آن  انجام می پذیرد. در سطح  پایین تری  از اهمیت قرار می گیرد. در چنین  دیالوگی  انتقادی  مهم ترین سوال  می تواند  چنین باشد که آیا  این ایده  مناسب  چنین پروژه ای  هست؟ در نهایت  خود کانسپت و راهکاری  که ارائه خواهد کرد باید  متناسب با نیازهای  پروژه  و آمیخته  با فعالیت  های بنا باشد.

این مطلب را هم ببینید
پل سازي در قرن چهارم

در پرسش  از مناسب بودن  مورد جالب  دیگیر هم  وجود د ارد و آن  این که  آیا اساسا  نیازی به  کانسپت ها برای  همه انواع  ساختمان ها هستند؟ آیا آنها  فقط برای  بخشی از بنا ها مناسب اند؟ در بحث ها  و اظهار نظر هایی که  معماران  و منتقدین  ارائه  داده اند این مساله  که آیا همه  بناها  از نظر  کالبدی  و تندیس  گونگی  دارای اهمیت  هستند یا خیر. و این که  ساختمان هایی  باید برجسته تر و چه ساختمان هایی باید  در پس زمینه قرار  گیرند. مورد بررسی  قرار گرفته. جورج بیرد –  معماری در شهر تورنتو – این گونه  پاسخ می دهد : کانسپت ها  در ساختمان های کم  اهمیت تر  اندازه ساختمان  های برجسته  مهم هستند. او بر روی پروژه های  ساده ای  را دارد که درآنها  رسیدن به کانسپتی  مناسب  به منظور ایجاد  فشردگی  و نظم کافی  برای  ساختن یک  معماری خوب  امری حیاتی  بوده ،  برای مثال  در یکی از  پروژه هایش  الحاق  فضایی  جدید به  یک خانه  کوچک بوده  کانسپت او  حفظ  گرمی نزدیکی  فاز موجود  بوسیله  تقویت  حس  مسیحیت  طرح  پیشنهادی  اش بود.

 انواع پنجگانه کانسپت:

۱- به طور کلیس پنج نوع کانسپت وجود دارند : کانسپت های ۱-قیاسی (نگاه به  دیگر  چیزها) –۲-استعاری ( نگاه به انتزاعات)  ۳-جوهری( نگاه به  ماورای  نیازهای  برنامه) -۴برنامه ای ( نگاه به  نیازها  و اهداف خواسته شده) ۵- ایده آل گرا ( نگاه به  ارزش های مطلق)

کانسپت قیاسی

از پنج گونه ذکر شده  مقایسه  احتمالا  متداول  ترین راه  شکل دادن کانسپت ها ست. مقایسه  روابط عینی  موجود  بین  اشیا را آشکار  می کند.  اگر موضوعی  حضور تمام  ویژگی های  مورد نظر  را در خودش داشته باشد آنگاه  می تواند به  عنوان  الگویی برای طراحی  پروژه  در نظر گرفته  شود.  تا قبل  از ظهور  مکتب  مدرن  معماران   تصور  می کردند  که همه  شاه کارهای  معماری  در  شهر بوجود  آمده اند.  و وظیفه  معمار در این میان  این بود که  در یابد  کدام  بنای  قدیمی می تواند  الگویی مناسب  برای پروژه  در حال  طراحی باشد. زمانی  اصلی ترین  الگوی  قابل قبول  برای کلیسا ها و کالج ها و دانشگاه ها گوتیک ، برای  بانک ها  ، دوریک  یونانی  و برای  ساختمان های  مقر حکومت  سنت پیتر در نظر گرفته می شود.

نمونه های برخی از این  مقایسه ها  بیش از  بقیه یافت می شوند.  یکی از  راج ترین  آنها  الگوی  خیابان  روستایی یا همان  گذری  سر پوشیده  در میان  مغازه ها  است.  مانند گالریا  در طراحی  خوابگاه  دانشگاه  آلبرتا در  ادمونتون  است. در  این جا  واحد های دانشجویان  مجرد و دانشجویان  مزدوج  در کنار هم  قرار داده شده اند. آپارتمان ها در امتداد  یک گذر  داخلی با  سقفی  مخفی  وار که  نور را فراهم  می کند  قرار گرفتند.  در طراحی  پروژه  صحت  و نحوه  انجام گیری  این  مقایسه  مورد توجه  معماران  قرار داشته  است و  در این رابطه  در برخی  از موارد  بهینه سازی  هم انجام  داده اند که نمونه  آن استفاده  از پنجره های تانل داری  است که به درون  گذر باز می شوند.

آنها در مراحل  ابتدایی  کار دریافتند که دید پرسپکتیوی  امتداد گذر  فاقد  زندگی  و رنگارنگی  نمونه هایی است که  قبلا  بررسی کرده اند.  چیزی که  در تصاویر  به جای مانده اند بندهای آویز لباس های  رنگارنگ  در ذهن آنها  وجود داشت  ولی طرحشان  فاقد آن  بود. به منظور  بازنمائی  این پویایی بصری  آنها پنجره های مخصوصی مشرف  به گذر  طراحی کردند. پنجره هایی  که در آنجا  پانل هایی مسلب و رنگارنگ  و نه  شیدکوست  بودند و وقتی  گشوده  می شوند  علاوه بر  جریان  هوای  اضافی  برای داخل  نمایی از جریان  حرکت  و فعالیت  در گذر را هم  مورد نظر  معماران را بوجود آورده.  یک نمونه  دیگر  پروژه تری تاپس

 استعارات و تشبیهات (کانسپت های استعاری)

استعارات ، مانند  مقایسه ها ، به آشکار کردن  روابط بین  اشیا می پردازند. با این  تفاوت که  این روابط  بیشتر  انتزاعی  هستند تا  عینی در واقع  تشبیهات ، استعاراتی هستند  که از  واژه هایی چون  مانند و همانند  برای بیان این  روابط  استفاده  می کند.  تشبیهات  و استعارات  تشخیص  امکان  ارتباط  میان  الگوهاست مقایسه ها روابط عینی  را مد نظر قرار دارند.

چارلرمور  در بحثی  اذهار می کند که او علاقه  دارد ساختمان  ها مانند ژئود باشد و این  تشبیه  خود را در سناریویی چنین بست  می دهد:

در سیحونز آلیز ایالات جورجیا  آپارتمان های  ساحلی  بیانگر  چنین  تصویری (ژئود مانند)  هستند. در  بیرون  عظیم الجثه  اما در درون  مجموعه ای  دیوارهای  رنگی و تزیین  شده شاد است که فضایی درونی  را احاطه کرده اند.

ژئود  نمونه یک  استعاره  کاسچپوال  است که نشان می دهد  چگونه  یک ساختمان  می تواند  همزمان  دو تصویر  داشته باشد. یک ساختمان  می تواند در  نمای بیرون مناسب  با ویژگی های محیط  همسایگی  اش  و در درون  تصویری  متفاوت  مثلا  مفرح یا  دراماتیک  به اقتضای  کاربری  اش داشته  باشد.  مثال های  دیگری از این  دست را می توان  در کتاب در مرح معماری  نوشته آقای جیوپونتی  پیدا کرد. تعریف آواز معماری  خود یک  تشبیه  است: معماری  مانند یک کریستال است از دیگر استعارات  تشبیه های  جالب  توجه  در این کتاب  می توان : اوبلسیک  یک راز است فواره یک نغمه است ، در یک  دعوت  است ، کولوناد یک همصدایی است ، یا  خانه یک  رویا است ، اشاره کرد

این مطلب را هم ببینید
پل سازي در دوره ايلخانيان

جوهری (کانسپت های جوهری)

 جوهره ها در واقع چکیده و متمرکز شده جنبه های مختلف مسایل  پیچیده  هستند و باز تابنده  اندیشه های درونی این جنبه ها هستند. استنفورد  اندرسون  درباره  علاقه  لویی کان  به جان  مایه ها  و استفاده  او از استعارات  چنین می نویسد :

کان علاقه مند به فرم ها  و هستی  اشیا است. به جوهره آنها و عناصر و بیانگری  آنها ، او می گوید من همواره به طبیعت  پدیده ها فکر کنم و به ظهور  و تبدیل آنها به  نهایتشان ……… هر ساختمانی در واقع  پاسخی است  به آنچه  برایش  اندیشیده  شده و فضای  آن مشخص  کننده جایگاه  انسان هاست.

اولین  وظیفه هر معمار این است  که برنامه ای  را دریافت میی کند و برگردان فضایی آنها را ارائه دهد و به این ترتیب  لابی یعنی فضایی برای  ورود راهرو  یعنی  یک گالری  و بودجه  یعنی اقتصاد.

طراحان  برای جستجو ی جوهره پروژه  و بیان آن در قالب کانسپت روش های  بسیاری  دارند. این جستجو  در واقع  تلاشی برای  رسیدن به ایده هایی است که  قسمت های  مختلف یک  کانسپتپروژه  را به هم می پیوندد و به عقیده  کان دیده  هایی که  طراح  را قادر می سازد بر شرایط  موجود  مسلط  شود و  آنچه  را که باید  به سرانجام  برساند. یک راه  عملکردی  (پراگماتیک)  عبارت است از  بررسی  برنامه و مشخص  کردن  سلسله مراتب  موجود  با این  فرض  که اصلی ترین  مساله (جوهره) آن است  که در این سلسله  مراتب  در جای  نخست  باشد.  در نهایت  نتیجه چنین بررسی ای می تواند  در غالب  تحلیلی  از برنامه  و یا یک  دیاگرام  گرافیکی ارائه شود.

تاکید  زیاد بر این جان مایه ها و ریشه های اصلی  بر خلاف  یک نگرش  فلسفی دیگر  درباره  خلاقیت  در معماری است که اتفاقا  در قرن بیست هم  طرفداران  زیادی  داشت. این نگرش بر پایه این عقیده  قرار گرفته  که هر معمار  باید  با خلاقیت  و ذهنیت  خاص خود  به آفرینش  بپردازد .کسانی چون فرانک  لوید رایت یا اروسارنین و والتر گروپیوس ( از موسسین با وهاوس) از حامیان  این فلسفه  بوده اند.  گرایش عمومی  به استفاده  از منابع و نمونه هایمعماری  پیشین – چه تاریخی  و چه متاخر – به جای  نمونه های  بومی  هم عصر از زمان ظهور  لویی کان  در دهه ۶۰ به عنوان  یک طراح  فرم ها  مجددا  مورد توجه  قرار گرفت .

او صریحا معماری  روم  باستان  و آثار  لوکوربوزیه  را  منابع  اصلی  الهام  خویش  بر شمرد. اگر چه  او هیچ وقت  درباره  معاصرینش به  صراحت  سخنی نگفته  بود اما  در زمانی که مشغول  طراحی  ساختمان  کتابخانه  آکادمی  ارکستر  بود از  کتابخانه  طراحی شده  بوسیله  هیواستابینز  در دانشکده  پزشکی  هاروارد  با عنوان  کتابخانه  ای بسیار خوب  یاد کرد.  با مقایسه  بین پلان ها  و فضاهای  داخلی میتوان  شباهت های  زیادی  بین آن دو  را دید.  نمونه دیگر  جستجو  برای کانسپت های  جوهره  گرا  را می توان  آثار جان  پورتمن  مشاهده کرد. معروفترین  کارهای  او هتل هایی با فضاهای  دراماتیک  و مربع هستند. در کانسپت کارهای  او تصاویر ذهنی  و علاقه های او  توجه به  کاربردهای بنا  و هر کجا  که ممکن  بوده طراحی  که ممکن بوده  طراحی شهری  ای متناسب  با شهر  موجود را  مشاهده کرد. لابی های  چند طبقه هتل های او – خصوصا  در هتل هایت در سان فرانسیسکو – در اصل امکانی عمومی  هستند  که هم  متعلق  به خود  هتل  و هم متعلق  به شهر  هستند.  درک بالای پورتمن  از آنچه  که می تواند  توجه مردم  را جلب نماید  و آنها را به وجود  بیاورد ، را در جزئیات  کار او دید.

لارس  لروپ روش  عملکرد دیگری  ارائه می کند. روش  او در واقع  ترکیبی از کانسپت مقایسه ای  و جوهره ای  است. هنگامی که  او صورت  مساله  طراحی  جدیدی  را دریافت  می کند ابتدا  چند نمونه  مشهور  را که خصوصیات  موجود در آنها مشابه  جنبه های مختلف  صورت مساله ی  خودش  دست را مشخص  می کند و عکسهایی  از این نمونه ها که هر کدام  حداقل  یکی از ویژگی های مورد نظر  او را در  خود دارند  انتخاب می کند.  سپس او در  چند مرحله  به تحلیل  این تصاویر  می پردازد.

سخت  او از روی هر تصویر  مجددا  طراحی می کند  و به ویرایش   آن ها می پردازد  تا ویژگی  مد نظرش  را برجسته  سازد.  این ویژگی ها  به تدریج  به صورت  فرضیاتی ذهنی  ای درسی آیند  که هر کدام  در حکم یک  درس طراحی  هستند.  این فرضیات  به هم  افزوده  می شوند تا در نهایت  مجموعه آن ها  هدایت  کننده  طرح  پیشنهادی  او باشند.

فرمت : word

تعداد صفحات : ۸۱ صفحه

منبع : کمک معمار

مطالب مرتبط با موضوع:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست